مَرد نباید...
مَرد نباید بپرسه میای یا نه ؟!
باید :
مَرد نباید بپرسه میای یا نه ؟!
باید :
صد بار قسم خوردم كه نام تو رو بر زبان نیاورم ...
ولی افسوس قسم هم نام تو بود !
تنهایی ...
هزار بار بهتر است
از بودن با کسی که
بودنش دروغ محض است
دلش که هیچ
حواسش هم با تو نیست
و فقط زمانی با توست که کسی را ندارد
با خیال راحــﭟ بـرو عشق مَـن
نگران لـرزش صدام نباش..
این بُغض لعنتـﮯ زیادے جا خوش کـردﮧ
شکستنـﮯ نیسـﭟ..
باهاش کنار میام...
تو بـُـرو...
از خدا دیگر هیچ نمیخواهم ، دیگر هیچ آرزویی ندارم ،
رویایم را میخواستم که به آن رسیدم ،
دنیا را میخواستم که آن را به دست آوردم ،
رویایی که همان دنیای من است ، و تویی که همان دنیای منی …
من
دنیایمان را
نقش میکنم
اینجا درون نقش هایم بوسیدن آزاد است
من
دنیایمان را
نقش میکنم
اینجا درون نقش هایم بوسیدن آزاد است
گفتم :
تمام وجودم از آن تو بود
مشکلم چیست که با من چنین میکنی ؟
گفت :
آنقدر خوبی که حالم را بهم میزنی ...
بيـــراهه هم ...
برای خودش راهیســـت !!!
وقتی …
قــــرار باشد مـــرا به او برساند ...
وقتی آمد ، گفت : «من با همه فرق دارم»
ولی رفت ، مثل همه !
خدایـا . . .
مـَن معنیِ قِسمت و حِکمَت را نمی دانم
امـا تـو معنی طاقَت را می دانـی . . . مـَگــَر نــه ؟
زیباترین پازل دنیا وقتیست که . . .
فاصله انگشتانم با انگشتانت پرمیشود !
باید قاب گرفت حرف هایت را ...
همه شان عکس شدند !
تو مرا یاد کنی یا نکنی
باورت گر بشود گر نشود
حرفی نیست
اما
نفسم می گیرد
در هوایی که نفس های تو نیست ...
گــاهـی وقتـش نمیـــرسد!
گـــاهی از صبـــر خستـــه مـی شــوی!!
گـــاه منتظـــری کـــه بیـــایــد!!
گـــاهــی دلت برای قــدیمهـــا تنگـــ میشـــود!!
گــــاهی رابطـــه هـــا شکـل عــوض میکننـــد!!
یـــا در گذشتـــه!!
یـــا در آینـــده!!
چــــه فرقـــی میکنـــد؟!!!
بیچــــاره حالمــان کــه مــدام خــراب دیـــروز و فـــردا میشـــود ...
عاشق خیره شدن توی چشمای توام
عاشق حس کردن عطر موهای توام ، توی این دیوونگی من خودم پای توام
من تو دنیای توام محو چشمای توام
همین که تو میدانــی
” دوستت دارم “
کافیست …
بگذار خفه کند خودش را دنیا …
غصه دیوانه ام میکند !
وقتی تورا دست به سینه دیدم ،
من تمام راه را برای آغوش تو دویده بودم ... !
ایـــن روزها
تـــنها هنـــر ادمها
دل شــکستن اســـت...
میگی این یکی
با بقیه فرق داره ؟!
اشتباه نکن
این فقط :
بازیـــگر بهــتریه...!
حوصله خوندن ندارم ! حوصله نوشتن هم ندارم !
این همه دل تنگی ، نه با خوندن حل میشه ، نه با نوشتن !
... دلم تو رو میخواد ...
تو حیاط سرد خونه یه روز سرد زمستون * باز آدم برفی می ساختم باچشای خیس و گریون
یه هویج زرد گذاشتم زیر چشماش جای بینی * حیاط برفی قشنگه اما حیف نیستی ببینی
میشینم میون برفا٬نه سوال دارم نه حرفی * یهویی نشست رو شونم دوتا دست سرد برفی
آدمِ برفی عاشق٬اومد و نشست کنارم * گفت که انگاری غریبی٬حرف بزن هواتو دارم
حرف بزن٬بغض گریه هاتو وا کن * زیر لب زمزمه کردم پس توهم گوشاتو وا کن
آدمک٬گوشاتو وا کن٬حرفای دلم زیاده * دل مهربون و سردم تو مسیر انجماده
آدمک٬اون روز برفی زیر ابرای مخاطی * همه جارو زیرو رو کرد اون غریبه دهاتی
آدمک٬اون روز برفی روز سبز خاطرات بود * فکر میکردم برمیگردی اما فکرم اشتباه بود
آدمک٬اون روز برفی هیچوقت از یادم نمیره * با شالت اشکامو پاک کن٬باز داره گریم میگیره
آدمک٬تو چشمام زل زد و خندید٬گفت:پاشو دنیا دو روزه٬ واسه آدمای برفی دل هیچکس نمی سوزه ...
یه وقـ ـــتایی باید رفت ، اونــ ـم با پای خـ ــودت ...
باید جاتو توی زندگیه بعضی ها خالی کنی !
درسـ ــته توی شلوغــ ـی هاشون متوجـه نمیشـــ ـن ،
اما بدون یه روزی یه جایی بدجور یادت میفتن
اونــ ـوقت دیگه خیلی دیـــر شــ ــده
تمـــام پـــــــل های پشت ســرم را خــراب کردم ...
از عَمــــــــــد ...
راه اشتبــــــاه را نبایـــــد برگشت !
کســــی که اول رابطــــــه بهت میگــه بی احســـــاس ...
همون کسی هست که وقتی عاشقـت کرد ،
بهت میگه یکــَــم منطقــــــــی باش !
بــرای خیانت هـــــــزارتا راه هست ...
" ولی هیچــــکدوم "
به انـــدازه ی تظاهـــر به دوست داشتن ، کثیف نیست ...
ازت متشکرم دیوونهی من
از اینکه چشم به این دنیا گشودی
از اینکه پا تو زندگیم گذاشتی
از اینکه پا به پام همیشه بودی
ازت ممنونم ای تنهای عاشق
که یادم دادی دستاتو بگیرم
اجازه دادی با تو همنشین شم
تو جون دادی به این احساس پیرم
ازت متشکرم دیوونهی من
ازت متشکرم دیوونهی من
کسی جز تو، تو قلبم جا نمیشه
تو پای عشقو به قلبم کشیدی
تونستی با بد و خوبم بسازی
تو طعم سختیو با من چشیدی
تو یادم دادی با چشمام بخندم
به اون روزای تلخم برنگردم
از این ناراحتم کم با تو بودم
باید زودتر تو رو پیدا میکردم
از این ناراحتم کم با تو بودم
شبای بیتو من بیخواب میشم
کسی هماسم تو، هرجا که باشه
مث پروانهها بیتاب میشم
ازت متشکرم دیوونهی من
ازت متشکرم دیوونهی من
روزگاری, شهری
نفسی, همنفسی
غیرتی بود سزاوار جهان
نامردی تا کی؟
لذت عشق کثیف
هوسی زودگذر
و سکوت عاشق
در غم شهوت زشت معشوق...!
عشق یعنی ؛
دیدن خودت تو چشمای یکی دیگه ...
گمم نکن ...
در گوشه ای از حافظه ات آرام مینشینم
فقط بگذار بمانم
ســـرم را شایـــد بتـــوانند گرم کـــنند دیگران ...
اما وقتیتو نیستی...
هیچ کس نیست دلم را گرم کنـد ...
انصاف نیست …
دنیا آنقدر کوچک باشد که آدم های تکراری را روزی هزار بار ببینی …
و آنقدر بزرگ باشد …
که نتوانی آن کس را که دلت میخواهد حتی یک بار ببینی …
من و تو یه عكس دو نفری به این دنیا بدهكاریم...
اولین بار که گفتی دوستم داری
گریه ام گرفت …
حالا اگر کسی بگوید دوستم دارد
خنده ام میگیرد …
هنوز هم كسی نمیداند:
چوپان قصه ها
دروغ میگفت تا...
چـرا آدمـا نميـدونن بعضـی وقتهــــا خــداحافـظ يعنـی :
يعنـی نــــذار برم
يعنـــــــی بــرم گــــردون
اگه یه روزی بهت گفتم خداحافظ ، یادت باشه منظورم ...
هیچ فردی در دنیا سرش شلوغ نیست
همـه چیز بســتگی به "اولــــویت هایـــــش"دارد
شاید در اولویت اولش نیستی که با بهانه های مشغولیت زندگی
بهت قولی برای زمان دیگر میدهد...
کار من ، از این یکی بود یکی نبود ها گذشته
ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ ﺁﻧﻘﺪﺭکه ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺪﺍﺭﻡ :
ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﻫﻢ شک ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺁﻏﺎﺯِ ﻋﺸﻖ
ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻭ ﺣﻮﺍ ﺑﻮﺩﻩ ﯾﺎ ﺍﺯ ﻣﺎ !