.....
هیچوقت خودت رو برای کسی شرح نده
کسی که تو رو دوست داشته باشه نیازی به این کار نداره
وکسی که تو رو دوست نداره باورت نمی کنه
دلم هوای صبح سحر رو کرده است
دلم هوای صبح سحر رو کرده است
هوای زمزمه در آن اتاق در بسته
که تو
کلیدش را،ربوده ای ازمن
دلم هوای صبح سحر رو کرده است
دلم هوای صبح سحر رو کرده است
هوای زمزمه در آن اتاق در بسته
که تو
کلیدش را،ربوده ای ازمن
نفس
نفس نمی کشــــــــد هــــــــوا
قـــــــــدم نمی زند زمیـــــــن
سکـــــــــوت میکنـــــد غزل
بــــــــدون تـــــو یعنی همین ...
باش !
هر جای این سرزمینی
باش !
فقط هر روز خنده هایت را برایم پست کن !
قلب من برای تپیدن
نیاز به انگیزه دارد ...!
قصه ی تنهایی

هـــیـــچ #راهــــے
وجـــوב #نــבارב
#خـــــــــوבم را بــہ هــر
#راهــــے کــہ مــے زنـــم
روزے بــا #تـــــــــو رفــتـــہ بــوבم…
میدونی چقدر دوست دارم؟
چگونه دوستت دارم ؟
بگذار بشمرم . . .
تو را به عمق و عرض و طول دوست دارم
با احساسات نامرئی
به اندازه پایان هستی
... من تو را مثل هر روز دوست دارم
مثل نیاز انسان به آفتاب و شمع
تو را آزادانه دوست دارم
مثل تلاش انسان برای رسیدن به حق
تو را خالصانه دوست دارم
مثل احساس بعد از دعا
تو را با اندوه قدیمی
و ایمان کودکی ام دوست دارم
با عشقی که سال ها گم کرده ام
با نفسم و با معصومیت از دست رفته ام
با اشک ها ، لبخندها
و تمام هستی ام
و اگر خدا بخواهد
بعد از مرگم
تو را بیش از این ها دوست خواهم داشت . . .
...
عــاشقــانـه هــایـم
تــمـامـی نــدارنــد !
وقــتـی تـــــــــــو..
بــــــــــــــهـتـریـن
"اتــــــفـاق"زنــدگـی ام هستی.
...
به ادم غرور خاصی میده
من مغرور ترینم ، چون بهترین رو دارم!!.
...
قاصدک
شعر مرا از بر کن
برو ان گوشه باغ
سمت ان نرگس مست
و بخوان در گوشش
و بگو باور کن
یک نفر یاد تو را
دمی از دل نبرد...
***********************
می سپارمت به خدا، خدایی که هیچوقت نخواست تو را به من بسپارد
***********************
این جمله را هرگز فراموش نکن " برای دوستت دارم بعضی ها مرسی هم زیاد است"
***********************
گاهی باید بعضی احساس ها رو بذاری توی خونه سالمندان دلت،اینقدر بهش بی توجهی کنی تا بمیرن.
***********************
لاک غلط گیر را بردار و من را از تمام خاطراتت پاک کن.من غلط اضافی زندگی تو بودم...
***********************
برای متعهد بودن لازم نیست یه حلقه ی فلزی دور انگشتای دستت باشه.مهم اینه یه حلقه از عشق دور قلبت باشه
***********************
محبت خدا به بنده اش ولی ...
بنده ی من!نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است.
خدایا!خسته ام، نمی توانم نیمه شب یازده رکعت نماز بخوانم!
بنده ی من ! دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتررا بخوان.
خدایا! خسته ام،برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم.
بنده ی من! قبل از خواب این سه رکعت را بخوان.
خدایا!سه رکعت زیاد است. بنده ی من ! فقط یک رکعت نماز وتر را بخوان.
خدایا امروز خیلی خسته ام،آیا راهی دیگر ندارد؟
بنده من! قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله.
خدایا! من در رختخواب هستم و اگر بلند شوم، خواب از سرم می پرد!
بنده ی من!همان جا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو یا الله.
خدایا هوا سرد است و نمی توانم دستانم را از زیر پتو بیرون بیاورم!
بنده ی من! در دلت بگو یا الله، ما نماز شب برایت حساب می کنیم.
بنده اعتنایی نمی کند و می خوابد.
ملائکه ی من! ببینید من این قدر ساده گرفته ام،اما بنده ی من خوابیده است.
چیزی به اذان صبح نمانده است، اورا بیدار کنید، دلم برایش تنگ شده است.امشب با من حرف نزده است.
خداوندا! دوبار اورا بیدار کردیم، اما باز هم خوابید.
ملائکه ی من! در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست.
پروردگارا ! باز هم بیدار نمی شود.
اذان صبح را میگویند،هنگام طلوع آفتاب است.
ای بنده! بیدارشو، نماز صبح قضا میشود.
خورشید از مشرق سر بر می آورد.خداوند رویش را بر میگرداند.
ملائکه ی من! آیا حق ندارم که با این بنده قهر کنم؟؟
اگه گفتید اینا چند نفرند؟؟!!
به نظر شما چند نفر میتونن باشن ؟ 12 یا 13 نفر...........
من که اخرش ندونستم!!!!!!!
اگه گفتی این چیه؟؟
میتونید بگید این چه تصویریه؟؟!!!
برای دیدن تصویر 7 یا 8 سانتی متر از مانیتور فاصله بگیرید...
حالا بگید چیه!!!
حقیقتی تلخ!
این قانون این هستی هست و زندگی باز هم ادامه دارد...
گذشت...
هـــــــــــر دو با گذشتیم و میگذریمـــــــــ...!!
منــــــــ از بی مهـــــــــری هایـــــــــ تــــــــــــــو
تــــــــــو از دلتــــــــــنگی هایــــــــــ مـــــــــــن.....
خدایا فقط دلتنگم...
خدایا از تو معجزه می خواهم
معجزه ای بزرگ در حد خدا بودنت
معجزه ای که اشک شوقم را جاری کند
خـــــــــدایاااااااااا
تو خود بهتر میدانی که ناامید نیستم
فقط دلتــــــــنگم....
فراموشم نکن..
نمیدانم!!
این یاد است که از خاطر میرود
یا..خاطره است که از یاد میرود
چه شد..که نه در یادت مانده ام نه در خاطره ات
غرور شکسته من ..
گاهی آنچنان می شکنی ام
که صدایش را رگ به رگ احساس کنم!
وقتی که منتظرِِ جمله ای هستم
تمام سختی روزی دلتنگ را به انتظار می نشینم....
و تو
آری تو!!
حوصله ام را نداری
نمی دانی وقتی سه بار در یک روز
می نویسم دلم برایت تنگ است!
یعنی سه بار
غرور را شکستن!
سه بار
تو را خواستن!
سه بار
هزار حرف نگفته را تمنا کردن!
سه بار
مردن در سکوت نبودنت
تو
آری تو!!
هنوز اینها را نمی فهمی
می شکنی تمام انتظار شیرینم را
با تلخی کلامت!
دفتر عشق
دفتر عشق تموم شد
ديـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــدم
خونـم حـلال ولـي بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدون
به پايه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
اونيكه عاشـق شده بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود
بد جوري تو كارتو مونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
براي فاتحه بهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
حالا بايد فاتحه خونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
تــــموم وســـعت دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو
بـه نـام تـو سنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد زدم
غــرور لعنتي ميگفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
بازي عشـــــقو بلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
از تــــو گــــله نميكنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
از دســـت قــــلبم شاكيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
چــرا گذشتـــم از خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــودم
چــــــــراغ ره تـاريكــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــيم
دوسـت ندارم چشماي مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
فردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
چه خوب ميشه تصميم تــــــــــــــــــــــــــــــــو
آخـر مـاجرا بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشه
دسـت و دلت نلــــــــــــــــــــــــرزه
بزن تير خــــــــــــــــــلاص رو
ازاون كه عاشقــــت بود
بشنواين التماسو
....

هی غلت می خوری!!
بعد گوشیو برمیداری و مینویسی:
" خوابم نمیبره"
سرد میشی...
بغض میکنی...
میبینی هیچ کسی رو نداری ک این رو واسش بفرستی..
تنهــــــایی سخته
خیلی...
"سهم تو چند دانه؟"
خوشه های گندم
نهیبم میزنند:
"سهم تو
چند دانه؟"
مَّثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنبُلَةٍ مِّئَةُ حَبَّةٍ وَاللّهُ یُضَاعِفُ لِمَن یَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ
مَثَل (صدقات) کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مىکنند همانند دانهاى است که هفت خوشه برویاند که در هر خوشهاى صد دانه باشد؛
و خداوند براى هر کس که بخواهد (آن را) چند برابر مىکند، و خداوند گشایشگر داناست.
سوره بقره آیه 261
درد قلبم را تو در درمان کن
هر قلبی دردی دارد
فقط نحوه ابراز آن فرق دارد
بعضی ها آن را در چشمانشان پنهان میکنند و بعضی ها در لبخندشان
مــــرد
مــــرد کـــه باشــــی
وقتــــی دستـــــــــ زنـــی را عاشقانه مـــی گیـــری
تازه می فهمــی مــرد بودن را باید میانِ دستانِ ظـــریفــــــ زن
احساس کـــرد
ﺑﯽ ﻗﺮﺍﺭﻡ ﺍﻣﺸﺐ...
ﺑﯽ ﻗﺮﺍﺭﻡ ﺍﻣﺸﺐ...
ﺩﻟﻢ ﺁﻏﻮﺷﺖ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ، ﺗﺎ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ آﺭﺍﻡ ﮔﻮﺵ ﮐﻨﻢ ﺑﻪﺻﺪﺍﯼ ﻗﻠﺒﺖ.
ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻢ ﺩﺭ ﻫﻮﺍﯼ ﻧﻔﺲ ﻫﺎﯾﺖ،
ﻭ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﺮ ﺷﻮﻡ.
ﻭ ﻧﻔﺲ ﻫﺎﯾﻢ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺑﯿﻔﺘﻨﺪﻭ ﺑﯿﻘﺮﺍﺭ ﺗﺮ ﺷﻮﻡ...
ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﺎﺯ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﯽ ﻭ ﻣﻦ....
ﻫﻤﯿﻦ ﻭ ﺑﺲ...
یادمان باشد:
یادمان باشد:
وقتی کسی را به خودمان وابسته کردیم
در برابرش مسئولیم...
در برابر اشکهایش؛
شکستن غرورش،
لحظه های شکستنش در تنهایی
و لحظه های بی قراری اش
و اگر یادمان برود
در جایی دیگر
سرنوشت یادمان خواهد آورد...!
خـــــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــدایا… ــ
خـــــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــدایا…
صورت حساب لطفا…
باقیشم مال خودت…
منو خلاص کن
سیر شدم از زندگی. . .
دیشب
دیشب در خواب ناگهان خدا در گوش من گفت:
تو را چه به عشق. . .
گفتم چرا؟
گفت تو خوابی و عشقت در آغوش دیگریست . . .
لبخندی زدم و گفتم :
خدایا این مخلوق توست . . .
شاید تو خوابی که خبر از رسم دنیایت نداری . . .
تقصیر از من است
تقصیر از من است
آن زمان که گفتی
قول بده همیشه کنارم بمانی
یادم رفت بپرسم
کنار خودت یا خاطره هایت؟؟؟!!...
مرز جنون
کلماتم را
در جوی سحر میشویم
لحظههایم را
در روشنی باران ها
تا برای تو شعری بسرایم، روشن
تا که بیدغدغه بیابهام
سخنانم را
در حضور باد
این سالک دشت و هامون
با تو بیپرده بگویم
که تو را
دوست میدارم تا مرز جنون
دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی
بی حضور تو
در انتظار توام
در چنان هوایی بیا
که گریز از تو ممکن نباشد
..
تو
تمام تنهایی هایمرا
از من گرفتهای
خیابانها
بی حضور تو
راههای آشکار
جهنماند
شمس لنگرودی
شبان عاشق
من همان شبان عاشقم
سینه چاک و ساکت و غریب
بیتکلف و رها
در خراب دشتهای دور
در پی تو میدوم
ساده و صبور
یک سبد ستاره چیدهام برای تو
یک سبد ستاره
کوزه ای پرآب
دستهای گل از نگاه آفتاب
یک عبا برای شانههای مهربان تو
در شبان سرد
چاروقی برای گامهای پرتوان تو
در هجوم درد
من همان بلال الکنم
در تلفط تو ناتوان
آه از عتاب!
سلمان هراتی
خوبترین حادثه
با همهی بی سر و سامانیام
باز به دنبال پریشانیام
طاقت فرسودگیام هیچ نیست
در پی ویران شدنی آنیام
آمدهام بلکه نگاهم کنی
عاشق آن لحظهی طوفانیام
دلخوش گرمای کسی نیستم
آمدهام تا تو بسوزانیام
آمدهام با عطش سالها
تا تو کمی عشق بنوشانیام
ماهی برگشته ز دریا شدم
تا تو بگیری و بمیرانیام
خوبترین حادثه میدانمت
خوبترین حادثه میدانیام؟
حرف بزن ابر مرا باز کن
دیر زمانی است که بارانیام
حرف بزن، حرف بزن، سالهاست
تشنهی یک صحبت طولانیام
ها به کجا میکشیام خوب من؟
ها نکشانی به پشیمانیام!
محمد علی بهمنی
بیا متفاوت باشیم
همسفر!
در این راه طولانی، که ما بیخبریم و چون باد میگذرد، بگذار خرده اختلافهایمان باهم، باقی بماند.
خواهش میکنم! مخواه که یکی شویم؛ مطلقاً یکی.
مخواه که هرچه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم
و هرچه من دوست دارم، به همان گونه، مورد دوست داشتن تو نیز باشد.
مخواه که هر دو یک آواز را بپسندیم، یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را و یک شیوهی نگاه کردن را.
مخواه که انتخابمان یکی باشد، سلیقهمان یکی و رویامان یکی.
همسفر بودن و همهدف بودن، ابداً به معنای شبیه بودن و شبیه شدن نیست
و شبیه شدن، دال بر کمال نیست، بل دلیل توقف است.
عزیز من!
دو نفر كه سخت و بیحساب عاشق هماند و عشق ، آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است،
واجب نیست كه هر دو صدای كبک، درخت نارون، حجاب برفی قله علم كوه، رنگ سرخ و بشقاب سفالی را دوست داشته باشند!
اگر چنین حالتی پیش بیاید باید گفت كه یا عاشق زائد است یا معشوق. یكی كافی است.
عشق، از خودخواهیها و خودپرستیها گذشتن است؛ اما این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست.
من از عشق زمینی حرف میزنم كه ارزش آن در «حضور» است نه در محو و نابود شدن یكی در دیگری.
عزیز من!
اگر زاویه دیدمان نسبت به چیزی یكی نیست، بگذار یكی نباشد،
بگذار فرق داشته باشیم، بگذار در عین وحدت مستقل باشیم.
بخواه كه در عین یكی بودن، یكی نباشیم، بخواه كه همدیگر را كامل كنیم نه ناپدید.
بگذار صبورانه و مهرمندانه در باب هرچیز که مورد اختلاف ماست بحث کنیم؛
اما نخواهیم که بحث، مارا به نقطهی مطلقاً واحدی برساند.
بحث باید مارا به ادراک متقابل برساند نه فنای متقابل.
بیا بحث کنیم، بیا معلوماتمان را تاخت بزنیم، بیا کلنجار برویم؛
اما سرانجام نخواهیم غلبه کنیم و این غلبه منجر به آن شود که تو نیز چون من بیندیشی یا به عکس.
مختصری نزدیک شدن بهتر از غرق شدن است، تفاهم بهتر از تسلیم شدن است.
من و تو حق داریم در برابر هم قد علم کنیم
و حق داریم بسیاری از نظرات و عقاید هم را نپذیریم بیآنکه قصد تحقیر هم را داشته باشیم.
عزیز من!
دونیمه، زمانی به راستی یکی میشوند و از دو «تنها» یک «جمع کامل» میسازند که بتوانند کمبودهای هم را جبران کنند،
نه آنکه عین مطلق هم شوند، چیزی بر هم مضاف نکنند و مسائل خاص و تازهای را پیش نکشند؛
پس بیا تصمیم بگیریم که هرگز عین هم نشویم.
بیا تصمیم بگیریم که حرکاتمان، رفتارمان، حرفزدنمان و سلیقهمان، کاملاً یکی نشود
و فرصت بدهیم که خرده اختلافها و حتی اختلافهای اساسیمان، باقی بماند
و هرگز، اختلاف نظر را وسیلهی تهاجم قرار ندهیم…
عزیز من! بیا متفاوت باشیم!
نادر ابراهیمی
آشوبم
تنها تویی تو که میتپی به نبض این رهایی
تو فارغ از وفور سایههایی
باز آ که جز تو جهان من حقیقتی ندارد
تو میروی که ابر غم ببارد
به سمت ماندنت راهی
نمیشوی چرا گاهی؟
ستاره هدیه کن به مشت پوچ شبها
شمردهتر بگو با من
حروف رفتنت تا من
بگیرم از دلت همه بهانهها را
آشوبم، آرامشم تویی
به هر ترانه ای سر میکشم تویی
سحر اضافه کن به فهم آسمانم
آشوبم، آرامشم تویی
به هر ترانهای سر میکشم تویی
بیا که بی تو من غم دو صد خزانم
بگذار بگویم که از سراب این و آن بریدم
من از عطش ترانه آفریدم
احسان حائری (چارتار)