نفس
نفس نمی کشــــــــد هــــــــوا
قـــــــــدم نمی زند زمیـــــــن
سکـــــــــوت میکنـــــد غزل
بــــــــدون تـــــو یعنی همین ...
نفس نمی کشــــــــد هــــــــوا
قـــــــــدم نمی زند زمیـــــــن
سکـــــــــوت میکنـــــد غزل
بــــــــدون تـــــو یعنی همین ...
تـــوبیشتــر از هر کس می دانی
من از ارتفاع..
من از بلندی این فاصله می ترسم !
چشـــم دهان نیست که داد بکشد به داد چشـــم هـــای من برس…….!
من غرورم را به راحتی به دست نیاوردم
که هروقت دلت خواست خردش کنی….!!!
غرور من اگر بشکند…با تکه هایش
خدا
آدم ها را بدلیلی وارد زندگی شما می کند…
و به دلیلی بهتر آن ها را خارج می کند…
غصه مــــرا خورد…
وقتی دیدم
دست به سینه ایستادی…!
تمام راه را
برای
اغوشــــــت
دویـــــــــده بودم …
تــــو مقصـــری؛
اگر مــــن دیگر”مــــن ســابــق”نیستم!
پس؛ مـــن را به “مـــن نـــبودن” محــکوم نکن..
مـــن؛ همـــانم که درگیــــر عشــــقـــش بودی!
یـــادت نمی آیـــد؟!
مــــن همـــــانم؛ حتـــــی اگر این روزها بوی بی تفـــــاوتـــی بدهم
گـاهـى …
دلـت”بـه راه” نیسـت !!
ولـى سـر بـه راهـى …
خـودت را میـزنـى بـه “آن راه” و میـروى …
و همـه ، چـه خـوش بـاورانـه فکـر میکننـد …
کـه تــــو … “روبـراهـى”….!
چه خوب میشه روزی که بیای منو در آغوش بگیری …
بخوام گله کنم بگی هیس …
دیگه هیچی نگو …
بگی همه کابوس ها تموم شد از حالا من و تو تا ابد با همیم تا ابد ..
من از تو هیچ نمی خوآهم …
فقط . . .
فقط به کـسی که عاشقانه دوسـتـت دارد بگو حلالم کند اگـر هنـوز شـب ها با یاد تو می خوابم…
خــــــــــدایا دریاب این بنده ات را…
بنده ای کہ تو خنده هاش گفت: خـــــــــــــــدایا شـــــــــــکرت !!
و تو گریه هاش گفت: خــــــــدا بــــــــــزرگه !!
و وقتی ادمات دلشو شکستن گفت: مــــــــــنم خدایی دارم.
بسلامتی اون لحظه ای که از همه دنیادلت گرفته…
نه کسی رو داری باهاش دردودل کنی…
نه دلت میخواد کسیو ناراحت کنی…
سکوت میکنی وتو دلت میگی: باشه اینم میگذره.
الکی امید وارش نکن …
الکی دلخوشش نکن …
الکی بهش نگو رسیدی زنگ بزن …
الکی اسمشو صدا نکن که طرف بگه جونم …
الکی هی نگو عشق من، زندگی من اون داره حرفاتو باور میکنه لعنتی …
وقتی میری داغون میشه ،داغون میفهمی ؟؟؟؟؟؟ داغون …
شنیده ام دنیا خیلی کوچک است….
شنیده ام دل ها خیلی بزرگند….
شنیده ام دل شکستن هنر نیست ، دل شکن خواب ندارد….
تنها این را نشنیده ام : این شبها چه حالی داری؟ شب ها چگونه؟ چگونه و با چه خیالی سر بر بالین میگذاری؟